چگونه بر ترس هایمان غلبه کنیم؟
تا حالا براتون پیش اومده از یه موضوعی ترس داشته باشید و بعدش در انجام دادن اون دچار مشکل بشید؟ اگه دوس دارین یاد بگیرین چطوری بر ترس هاتون غلبه کنید تا اخر این مقاله با من همراه باشید
سلام دوستان من هلنا هستم، عاشق کارهای هنری و گرافیکی و در مسیر توسعه فردی شخصی ام؛ میخوام که آموخته هامو به اشتراک بذارم با شما عزیزان.
بچه ها شاید همه مون به نوعی ترس رو تجربه کرده باشیم و به صورت نامحسوس اثراتش رو در سایر جنبه های زندگی مون دیده باشیم. مثلاً ممکنه من از آب بترسم و این مسئله به طور ناباورانه ای روی تسلط ام در هنگام ارائه یک تحقیق به صورت شفاهی تأثیر بذاره. مثلا ناخواسته صدام بلرزه یا وسط ارائه ام حرفام یادم بره یا الکی سرخ و سفید بشم….این درست مثل این میمونه که ما ترمز دستی رو تو اتومبیلمون کشیده باشیم و بعد هی پامونو بذاریم تو گاز…و انتظار داشته باشیم ماشین تخته گاز بره جلو…خوب این غیر ممکنه…پس برای موفقیت در جنبه های مختلف زندگی مون لازمه که ترس هامونو رو خوب بشناسیم و به صورت اصولی باهاشون روبرو بشی. با من تو این مقال همراه باشید چون می خوام چند تا قدم عالی بهتون معرفی کنم واسه روبرو شدن با این چالش…
دوستان گلم میخوام قبل از اینکه روش های غلبه بر ترس رو بهتون بگم نشانه های ترس چیه؟
نشانه های ترس
۱.قلب شما خیلی سریع می تپد، شاید با ضربان بی نظم
۲.افزایش تعداد تنفس
۳.ضعف عضلانی
۴.افزایش تعریق
۵.احساس سستی روده ها
۶.تمرکز دشوار
۷.احساس سرگیجه
۸.عدم توانایی حرکت (بر اثر شوک)
۹.ناتوانی در غذا خوردن
۱۰.عرق گرم و سرد
۱۱.دهان خشک
۱۲.تنش عضلانی
داستان من
دوستان میخوام داستان ترس خودم رو بگم بهتون که با این روش حل شد من بشدت از تاریکی میترسیدم من حس میکردم در تاریکی یکی منو میدزده یعنی وجود یک نفرو حس میکردم.من با حرف های خودم به خودم تلقین کردم که همچین چیزی نیست و شروع به مثبت اندیشی کردم (تاریکی زیبایی های خودش را دارد،این مکان همان مکانی است که صبح بود و….)
بالاخره توانستم با ترسم رو به رو شم و اون رو حل کنم.
تکنیک 5 مرحله ای غلبه با ترس
برای همهی ما پیش آمده که گاهی از چیزی بترسیم. ترسیدن اتفاقا معقول است زیرا باعث میشود از موقعیتهایی که ممکن است آسیبرسان باشند دوری کنیم. ما معمولا میتوانیم وضعیت را بررسی و در صورت وجود خطر، برای مقابله با آن اقدام کنیم. اما گاهی ترسهایمان، زندگیمان را دچار اختلال میکنند و به مانعی بر سر راه ما تبدیل میشوند. این مسئله موجب سرخوردگی است زیرا میدانیم ترسهایمان واقعی نیستند، اما با این وجود زندگی ما را مختل میکنند. در ادامه به بیان روشهایی برای غلبه بر این ترسهای «غیرواقعی» میپردازیم.
گام اول
گام اول این است که دقیقا مشخص کنید از چه میترسید. در این باره باید خیلی دقیق باشد. مثلا بیان «از مردم میترسم.» کافی نیست. از چه جور آدمهایی میترسید؟ مرد؟ زن؟ افرادی که از آنها خوشتان نمیآید؟ افرادی که از آنها خوشتان میآید؟ پاسخ به این پرسش میتواند مفید باشد: «در چه موقعیتهایی از مردم میترسم؟» هنگامی که در جمع بزرگی هستم؟ یا در جمعهای کوچک و خصوصی؟روشن کردن اینکه دقیقا از چه میترسید، به دو دلیل مهم است. اول اینکه باعث میشود شما دست به کارهایی بزنید که واقعا شما را آزار نمیدهند اما شما به دلایلی از آنها خودداری میکردهاید. زیرا شما از همهی فعالیتهای مرتبط با موقعیت ترسناک، مانند عامل واقعی ترستان وحشت داشتهاید و خود را از لذت ناشی از انجام آن فعالیتها محروم کردهاید. دوم اینکه، این کار کمک میکند که روی مسئلهی اصلی تمرکز کنید، و نه مسائل حاشیهای. هنگام مشخص کردن دلیل ترستان، پرسیدن این سؤال سودمند است: «من واقعا از چه میترسم؟» مثلا اگر فکر میکنید که از زنها میترسید، از خود بپرسید «من از چه چیزِ زنها میترسم؟ آیا حرفهای آنها مرا میترساند؟ اگر پاسخ مثبت است، کدام حرفهای آنها؟» اگر به طور دقیق مشخص شود از چه میترسید، صحبت کردن دربارهی آن با دیگران، مثلا با یک دوست نزدیک، آسانتر است. صحبت کردن دربارهی موقعیتی که باعث ترس شماست، موجب میشود آن موقعیت کمتر ترسناک به نظر برسد.
گام دوم
گام دوم برای غلبه بر ترسهایمان، این است که بدانیم به خودمان چه میگوییم که باعث ترس ما میشود. بسیاری از ما متوجه نمیشویم ولی ما واقعا با خودمان حرف میزنیم. بیشتر این صحبتها در سکوت رخ میدهد و ممکن است یکی از راههایی باشد که باعث ترس ما میشود. مثلا اگر شما نگران این باشید که در آزمون قبول نمیشوید، به خود چه میگویید؟ آیا چنین خواهید گفت: «اگر قبول نشوم، همهی تلاشهای دورهی تحصیلام به باد میرود؟» آیا پیشبینی میکنید که پدر و مادرتان عصبانی شوند؟ مراقب آنچه به خودتان میگویید باشید. با تمرکز بر نتایج ناخوشایندِ عدم قبولی، شما باعث وحشت خودتان میشوید و این بر عملکرد شما تأثیر منفی میگذارد. اغلب مواقع وقتی از چیزی میترسیم به خودمان تلقین میکنیم که اتفاق بدی خواهد افتاد. ما به طور ناخودآگاه، ذهن و جسممان را دچار اضطراب ناشی از انتظار وقوع فاجعهای تخیلی میکنیم. برای کاهش ترس، به خودتان جملات مثبت بگویید، مثلِ «شکست خوردن، قطعا خوشایند نیست، اما پایان دنیا هم نیست» یا «نمرهی من در این آزمون ربطی به ارزش من به عنوان یک انسان ندارد، پس من سعیام را میکنم و منتظر نتیجه میمانم. گام چهارم باید تخیلتان را برای مثبتاندیشی بیشتر به کار بگیرید. ابتدا خود را به روشی که در ادامه میآید آرام کنید: نفس عمیقی بکشید و همزمان عضلات خود را سفت کنید. سپس در حالیکه عضلاتتان را شل میکنید به آرامی در بازدم هوا را بیرون بدهید. این کار را چندین بار تکرار کنید و هر بار سعی کنید به آرامش بیشتری برسید. پس از اینکه به آرامش رسیدید، تصور کنید که به موقعیت ترسناک نزدیک میشوید. تصور کنید کمی ترسیدهاید اما دست از پیشروی نمیکشید، با کنشهای ناشی از ترستان روبهرو میشوید و با آنها کنار میآیید. خلق یک تصویر ذهنی و تجربهی این حس که با موقعیت به شکلی موفقیتآمیز کنار میآیید در حالیکه هنوز کمی میترسید، اهمیت زیادی دارد. مثلا اگر میترسید بقیهی پول خود را از صندوقدار درخواست کنید، خود را درحال انجام این کار تصور کنید در حالیکه کمی ترسیدهاید. سعی کنید تصویر خوبی خلق کنید. مجسم کنید هیچ یک از موقعیتهای ناخوشایندی که شما را میترسانند وجود ندارند. روش دیگر این است که تصور کنید با موفقیت این موقعیت را پشت سر گذاشتهاید و سپس چگونگی این کار را مرور کنید. شاید از خلاقیتی که در مواجهه با این موقعیت به خرج دادهاید به شکلی دلپذیر غافلگیر شوید. در حالیکه از مواجههی حرفهای خود با موقعیتی که موجب ترس شما بوده است لذت میبرید، به خودتان مطمئنتر میشوید و ترستان کمتر میشود. پس از انجام چندینبارهی این تمرینها و هنگامی که احساس کردید ترستان در حال کاهش است، برای گام آخر آماده هستید.
گام سوم
گام سوم برای مقابله با ترس، اغراق کردن در مورد اتفاقات ناگواری است که از وقوع آنها میترسید. با اینکه احتمالا متوجه نیستید، این اتفاقات ناگوار اغراقآمیز، بر ترس شما تأثیر میگذارند. مثلا اگر از تلفن زدن به فرد موردعلاقهتان برای ایجاد ارتباط و شناخت بیشتر میترسید، اینطور تصور کنید: «اگر تماس بگیرم، قبولام نمیکند یا اسباب خندهی دیگران میشوم، و تا ۳ ماه افسرده خواهم بود. همه میفهمند که یک بازندهام و من را به حساب نخواهند آورد.» در واقع تصور کردن چنین نتایجی میتواند جالب هم باشد. این کار خلاقیت شما را هم تقویت میکند. پس از اینکه مدتی را به افکار فاجعهبار اختصاص دادید، متوجه میشوید دنیا به آن بدیای هم که تصور کردهاید نیست. میفهمید که دنیا به آخر نمیرسد اگر آن تماس تلفنی را بگیرید و اوضاع به دلخواه شما پیش نرود، حتی ممکن است نتیجهای بهتر از آنچه میخواستید بگیرید. تا زمانی که تلفن نکنید، هیچ چیز مشخص نمیشود.
گام چهارم
در گام چهارم باید تخیلتان را برای مثبتاندیشی بیشتر به کار بگیرید. ابتدا خود را به روشی که در ادامه میآید آرام کنید: نفس عمیقی بکشید و همزمان عضلات خود را سفت کنید. سپس در حالیکه عضلاتتان را شل میکنید به آرامی در بازدم هوا را بیرون بدهید. این کار را چندین بار تکرار کنید و هر بار سعی کنید به آرامش بیشتری برسید. پس از اینکه به آرامش رسیدید، تصور کنید که به موقعیت ترسناک نزدیک میشوید. تصور کنید کمی ترسیدهاید اما دست از پیشروی نمیکشید، با کنشهای ناشی از ترستان روبهرو میشوید و با آنها کنار میآیید. خلق یک تصویر ذهنی و تجربهی این حس که با موقعیت به شکلی موفقیتآمیز کنار میآیید در حالیکه هنوز کمی میترسید، اهمیت زیادی دارد. مثلا اگر میترسید بقیهی پول خود را از صندوقدار درخواست کنید، خود را درحال انجام این کار تصور کنید در حالیکه کمی ترسیدهاید. سعی کنید تصویر خوبی خلق کنید. مجسم کنید هیچ یک از موقعیتهای ناخوشایندی که شما را میترسانند وجود ندارند. روش دیگر این است که تصور کنید با موفقیت این موقعیت را پشت سر گذاشتهاید و سپس چگونگی این کار را مرور کنید. شاید از خلاقیتی که در مواجهه با این موقعیت به خرج دادهاید به شکلی دلپذیر غافلگیر شوید. در حالیکه از مواجههی حرفهای خود با موقعیتی که موجب ترس شما بوده است لذت میبرید، به خودتان مطمئنتر میشوید و ترستان کمتر میشود. پس از انجام چندینبارهی این تمرینها و هنگامی که احساس کردید ترستان در حال کاهش است، برای گام آخر آماده هستید.
گام پنجم
در گام آخر شما باید در دنیای واقعی با موقعیت، فرد یا چیزی که از آن میترسید رو به رو شوید. این به معنای تغییر هیجانی و ناگهانی همهی رفتارهایتان نیست. شما میتوانید روند تغییر رفتارتان را به چند مرحله تقسیم کنید. مثلا اگر از ابراز نظر در کلاس میترسید، میتوانید با پرسیدن سؤال از استادتان پس از پایان کلاس شروع کنید. پس از اینکه چند بار این کار را انجام دادید، میتوانید در طی کلاس سؤال بپرسید. این روند را با ابراز نظر پس از پایان کلاس ادامه دهید. سرانجام شما به حدی قوی میشوید که میتوانید نظرتان را در طی کلاس بیان کنید. در روشی مشابه شما باید زمان متفاوتی را به مقاطع مختلف اختصاص دهید. اگر صحبت با جنس مخالف شما را به وحشت میاندازد، با یک «سلام» ساده شروع کنید، سپس سؤالی بپرسید و در ادامه میتوانید علاقهمندیها و افکارتان را با او در میان بگذارید.
همزمان با یادگیری و تمرین غلبه بر ترس، مراقب حرفهایی که به خود میزنید و غلوهایی که با آنها خود را میترسانید، باشید. فرآیند مقابلهی تدریجی با موقعیتهای ترسناک به صرف زمان و تعهد شما نیازمند است. یک روش خوب، نوشتن ۸ تا ۱۰ مورد ترسهای شماست به ترتیبی که به بزرگترین ترستان ختم بشود. غلبه بر هر مورد (یا گام) به ترتیب و تا رسیدن به هدف نهایی، اضطراب بیشتری به همراه دارد. تمرینات آرامشبخش و تجسم مثبت را در هر گام به کار بگیرید. پیش از آنکه در گام فعلی احساس آرامش کنید به سراغ گام بعدی نروید. پیش از شروع هر گام نفس عمیق بکشید و عضلات خود را منقبض و منبسط کنید. تا زمانیکه بتوانید در عین تصور قرار گرفتن در موقعیت ترسناک، آرامش خود را حفظ کنید، این تمرین را ادامه بدهید. به تدریج به سراغ گامهای دشوارتر بروید، شما تمرین میکنید تا با وجود احساس ترس، فلج نشوید. شما در مییابید که بروز همهی آن نتایج وحشتناکی که انتظارشان را میکشیدید، قطعی نیست و حتی ممکن است نتایج خوشایندی هم به بار بیاید.
خوب امیدوارم با کمک این مراحل شما هم بر ترس هاتون غلبه کنید و به جای اینکه اونها سوار شما باشند شما سوار آنها باشید.
منتظر نکات ارزشمند بیشتر راجع به توسعه فردی از دوست خودتان ( هلنا یاری) با اسم «هلنا تاک» باشید
نویسنده: هلنا یاری. 14 ساله. تبریز.(طراح گرافیک و اینستاگرامر)
Write a comment